امام خمینی (ره) :
* هراس ، آن دارد که شهادت مکتب او نیست.
* شهادت رمز پیروزی است.
* ملتی که شهادت را آرزو دارد پیروز است.
* شما چه در دنیا پیروز بشوید یا به شهادت برسید ، پیروزمندید.
* شهادت عزت ابدی است .
* شهادت فخر اولیا بوده است و فخر ما.
* شهادت در راه اسلام برای همه ما افتخار است.
* شهادت برای ما فیض عظیمی است.
* این حس شهادت خواهی [و] فداکاری بود که یک ملتی ،که هیچ نداشت، بر طاغوت غلبه پیدا کرد.
* یک ملتی که زن و مردش برای جان فشانی حاضرند ،و طلب شهادت می کنند، هیچ قدرتی با آن نمی تواند مقابله کند .
* خون شهیدان ما امتداد خون پاک شهیدان کربلاست.
* ملتی که شهادت برای او سعادت است پیروز است.
* یک همچو ملتی که آرزوی شهادت می کند، این ملت دیگر خوف ندارد.
* ملت ما خون داده است تا جمهوری اسلامی وجود پیدا کند.
* ملت ما عاشق شهادت بود، با عشق به شهادت پیش رفت این نهضت.
* ما از خدا هستیم همه ،همۀ عالم از خداست، جلوۀ خداست؛ و همه عالم به سوی
او بر خواهد گشت.پس چه بهتر که برگشتش اختیاری باشد و انتخابی، و انسان
انتخاب کند شهادت را در راه خدا ،و انسان اختیار کند موت را برای خدا، و
شهادت را برای اسلام .
مقام معظم رهبری:
از خدا می خواهم مبادا بعد از یک عمر زحمت مرگ ما در بستر بیماری باشد و در میدان شهادت نباشد، شهادت. مرگ در راه ارزشهاست …
***
شهادتها انقلاب ما را پابرجا و تضمین کرده است و به همین دلیل ملت ما را آسیب ناپذیر ساخت.
***
همه انسانها می میرند ولی شهیدان این سرنوشت همگانی را به بهترین وجه سپری کردند ، وقتی قرار است این جان برای انسان نماند چه بهتر در راه خدا این رفتن انجام بگیرد.
***
مهمترین امتیاز شهدای ما نسبت به کسانی که در سایر کشورها در راه آرمانهای خود فداکاری می کنند انتخاب آگاهانه و به دور از احساس است.
***
مظهر قدرت ایران شهدا هستند.
***
هر شهید پرچمی برای استقلال و شرف این ملت است.
***
شهیدان مظهر هدف و تلاش و تداوم هستند.
***
ما در حقیقت، انقلاب، اسلام، قرآن، استقلال، آبروی و حیثیت را از برکت خون پاک شهدای عزیزمان داریم.
***
خون شهیدان تضمین کننده استقلال ملت و سربلندی اسلام است. نظام جمهوری اسلامی امروز امانت شهیدان است و همه باید بدانند که مبارزه با جمهوری اسلام تمام نشده است.
***
خون شهدای انقلاب اسلامی به هدر نرفته است و آنها بودند که به قیمت خون خود، آبروی اسلام، قرآن پیامبر و استقلال مملکت را حفظ کردند و حرکتی که آنها در این انقلاب از خود نشان دادند در طول تاریخ بی نظیر بوده است.
***
چراغ راه آینده ما شعار آزادگی و فداکاری شهدای ماست.
***
وظیفه قدردانی از ایثارگران بویژه شهیدان، فریضه ای عینی و تعینی و همیشگی است.
***
بزرگداشت شهید یعنی اصالت بخشیدن به آن هدفها و تشویق به آن عمل و تقدیس آن ایثار.
***
تکریم شهیدان به آن است که این ملت هرگز در برابر سلطه گران مستکبر سرخم نکنند. یاد شهیدان باید همیشه در فضای جامعه زنده باشد.
***
زنده نگهداشتن یاد شهدای انقلاب باعث تداوم حرکت انقلاب است.
***
خانواده شهید در اجتماع یک واژه افتخاز انگیز است.
***
خانواده های شهدا به ملت ایران آبرو و حیثیت دادند.
***
امروز شما خانواده شهدا با دل سرشار از ایمان و خوشنودی از شهادت فرزندانتان ثابت کرده اید که درجامعه ما شهادت، خسارت نیست …
***
شما جوانان عزیز شاهد و فرزندان شهدا یک امتیازی به همه دارید و آن امتیاز این است که یک پیوند خونین با اسلام، با قرآن، با انقلاب بین شما بوجود آمده است.
***
فرض بنیاد شهید فرض حیات انقلاب است و با همین ایده هم باید به بنیاد شهید نگاه کنند.
***
بنیاد شهید یکی از برکات و نشانه های حقانیت انقلاب و امام رضوان الله تعالی علیه است.
***
حقا“ باید گفت که بنیاد شهید جزو حسنات جاریه و صدقات جاریه امام بزرگوار است.
***
دستگاه بنیاد شهید باید دستگاه عصمت و طهارت شناخته شود.
***
تلاش شما به عنوان بنیاد شهید، تلاشی است که هرگز کهنه نخواهد شد.
***
باید همه وسایل و عواملی که شهادت را در چشمها شیرین می سازد بکار گرفته شود و بنیاد شهید بنیادی برای حفظ شهادت طلبی باشد.
***
وظیفه بنیاد شهید یک حرکت معنوی است حرکتی که به وسیله آن از خون شهیدان پاسداری گردد.
باز ماندگان شهدا
بازماندگان و عزیزان شهدا باید همواره شکرگزار خداوند باشند.
پیام شهداى هفدهم شهریور حفظ اسلام، قرآن و حدیث است.
خاطرهى شهدا را باید در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت.
رسم شهادت و سنت الهى قتل فىسبیلاللَّه، با نظام اسلامى زنده شد.
زنده نگه داشتن یاد شهداى انقلاب باعث تداوم حرکت انقلاب است.
شهادت، بالاترین پاداش و مزد جهاد فىسبیلاللَّه است.
شهادت، مرگ انسانهاى زیرک و هوشیار است.
شهادت، نشانهى استوارى است.
شهادت، یعنى وارد شدن در حریم خلوت الهى.
شهداى ما مظهر عقلانیت دینى و مدافع حقانیت و عدالت بودند.
عزت امروز اسلام و مسلمین ثمره خون شهدا است.
عظمت ما به خاطر شهادت جوانان و فرزندان این ملت است.
یاد شهدا باید همیشه در فضاى جامعه زنده باشد.
شهادت، مرگ تاجرانه است
فرزندان شهدا بدانند که پدران آنها موجب شدند که اسلام، در چشم شیطانها و طاغوتهاى عالم، ابهت پیدا کند.
امروز، به فضل همین شهادتها و به برکت خون شهدا، ملت ما، ملت سربلند و آبرومندى است و ملتها آبرو و عزت را اینگونه باید پیدا کنند.
شهدا،
علاوه بر مقامات رفیع معنوى - که زبانها و قلمها از توصیف آن و چشم و دلها
از مشاهدهى آن ناتوانند - مشعلدار پیروزى و آزادى و استقلال ملتند و حق
بزرگ آنان بر گردن ملت، بسى عظیم است.
نمکشناسى در قبال شهدا این است که وقتى آنها راه را باز کردند، ما از این راه حرکت کنیم و پیش برویم
تکریم شهیدان، تکریم ایثار و اخلاص است؛ تکریم دلهای نورانی و جانهای لبریز از صفا و نورانیت است.
شهیدان، گوهر تابناک بر پیشانی دفاع مقدساند و از این رو است که هر دل آگاه و وجدان پاکی، تکریم و سپاس آنان را بر خود فرض میشمرد
همهى دستاوردهاى انقلاب اسلامى مرهون مجاهدت و صبر شهیدان و خانوادههاى مکرم آنها است.
خون شهیدان عزیز ما بهاى بزرگى است که ملت ایران براى حفظ شرف و استقلال و دین و عزت خود پرداخته است
شهیدان
ما در ظلمات مادیگرى این دوران بار دیگر فرهنگ شهادت را که بالاترین سطح
فداکارى براى آرمانهاى بشرى است زنده کردند و نور رستگارى را به انسانهاى
پاکطینت و حقطلب نشان دادند
خفاشان تیرهدل باید بدانند که شهیدان
ما همچنان در دل و اندیشهى ما زندهاند و غبار نفاق و ناسپاسى آنان
نخواهد توانست این ستارهگان فروزان را از چشم و دل ما پوشیده بدارد
یاد
شهدا را هیچ کس نمىتواند از سینهى این ملت بزداید. همانطور که یاد شهید
کربلا همیشه زنده است، یاد شهیدان کربلاى ایران هم زنده خواهد ماند، و
دلهایى را پر از نور و روحهایى را پر از معرفت و عزم خواهد کرد،
امید
است همهى ملت ایران براستى قدردان شهیدان و خاندانهاى معظم آنان باشند و
رضاى الهى و حمایت حضرت بقیةالله علیهآلافالسلام و ارواحنافداه را
بدینوسیله جلب کنند.
مقام شهیدان، بسیار والاتر از آن است که ذهنها
و دلها و زبانهاى ما بتواند به آن برسد؛ ولى همین اظهار نام این
بزرگواران، امروز، هم وظیفه است،
ملت ایران با پیشتازى شهیدان و
ایثارگران و رزمندگان خود، با تمسک به اسلام و ایمان صادقانه و هوشمندانه
توانست دستاورد گرانبهاى خود را پاسدارى کند و به نقطهى ثبات و استحکام
برساند.
ملت بزرگ ایران به برکت خون شهیدان و به خاطر برکات عظیم شهادت، خواهد توانست همهى مشکلات را از سر راه خود بردارد.
پیام شهیدان این است که تسلیم وسوسهى غنیمت نشوید
یاد
شهیدان، یادبود ارزشهاى انسانى است، و گرامیداشت آنان، تجلیل از برترین
خصال بشرى است. یاد شهیدان باید با تدبر و عبرت گیرى همراه باشد. آنان همان
فرزانگانى هستند که جان عاریت را که کالایى تمام شدنى و رو به زوال است،
با نعیم پایدار الهى سودا کردند و خود را از خسرانى که هر انسانى خواه
ناخواه دچار آن است - یعنى اضمحلال تدریجى سرمایهى زندگى - به نیکوترین
وجه رها ساختند. عمل صالح آنان که از ایمانى پایدار ریشه مىگرفته است،
برترین عملهاى صالح است.
امروز پرچم اسلام در جهان، به برکت فداکارى شهیدان عزیز است که به اهتزاز درآمده،
پاسدارى از خون شهیدان و احترام به زحمات دهسالهى ملت بزرگ ما در آن است که روزبهروز حرکت ما در راه اسلام سریعتر و صحیحتر گردد
بعد از شهدا ما چه کردیم؟
این سوالی است که شاید یک بار آن را روی پوستربزرگداشت شهدا یا روی پلاکاردمان و یا روی عکس تکه ای استخوان ، یک بند انگشت و لباس آغشته با خون و خاک یک بسیجی دیده و خوانده باشیم. و شاید بارها از خودمان پرسیده باشیم که آیا براستی کاری کرده ایم که ما را مدیون شهدا نکنه . بعد از شهدا ما چه کردیم؟ غیر از اینکه آنها را و همه آرمانهایی که به خاطرش جان خود را کف دست گذاشتند را فراموش کردیم؟ غیر از اینکه فقط در حرف و سخن از آنها و اهدافشان سخن گفتیم و در عمل هیچ کاری و اقدامی در جهت حفظ آن ارزشها انجام ندادیم؟ جز در مواردی محدود و توسط افرادی محدود تر!!! واقعاً ما به کجا داریم میرویم؟ انتهای راهی که در پیش گرفتیم کجاست؟ این بیراهه به کدامین ناکجا آباد ختم میشود؟ جز اینکه با فراموش کردن آنها..............................................
مراقب باشیم خون شهدا فرش راهمان نشود؟ ما مسئولیم!!!!!
ما بعد از شما هیچ نکردیم
لباس های خاکی تان را
در میدان های مین و لابه لای سیم خاردارها رها کردیم،عهدمان را شکستیم و
دعای عهد را فراموش کردیم،زمان ندبه و سمات را گم کردیم.
شربت های صلواتی را با نسیان بر زمین ریختیم و به عطش خندیدیم.
بر تصاویر نورانی تان روی دیوارهای شهر رنگ غفلت پاشیدیم و پوستر تبلیغاتی نصب کردیم.
تاول شیمیایی را از یاد بردیم و غیرت ها را به بهایی اندک فروختیم...
عشق را به بازی گرفتیم و از خونهایتان به راحتی گذشتیم...
فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح گفت: در بعضی نقاط برای انجام کار تفحص حتی جادهها قطع شده بود. جاده سیدالشهدا از این جمله بود. گفتم خدایا تکلیف ما اینجا چیست؟ وسط هور در دریا و این همه آب. میبایست پل بزنیم ... |
یکبار که با یکی از رانندگان تاکسی های بجنورد صحبت را کشانده بودم. به سفر
رهبری، او بدون اینکه بداند من از اعضای تیم خبری سفر هستم، شروع کرد به
تعریف کردن که دخترش روز استقبال نامه ای داده است به بچه های ارتباط مردمی
و از آقا یادگاری خواسته است. چند روز بعد هم کتابی آمده است دم در که
رهبر با دست خط خودشان در ابتدای کتاب به نامه دختر او جواب داده اند.
راننده می گفت: « من اصلا باورم نمی شد اینطور باشه، به دخترم می گفتم آخه این چیه که تو خواستی؟!»
بعد هم تعریف می کرد که دخترش به قدری ذوق زده است که کتاب را از خودش جدا
نمی کند و هر کس می خواهد ببیند، در دست های خودش می برد نشان می دهد و بر
می گرداند سرجایش!
شماره تلفن راننده را گرفتم و بعدا زنگ زدم تا دخترش صحبت کنم.
اسمش پریا بود و محصل کلاس چهارم ابتدایی. می گفت تو نامه ام به آقا نوشتم خیلی دوست دارم از شما یه یادگاری داشته باشم.
آقا تو کتاب چی نوشته بودند؟
از رو برایم می خواند:
« سلام به دختر خوبم پریا خانم، نامه ات به دستم رسید، خیلی خوشحال شدم.
امیدواریم در همه ی مراحل زندگی و در فرائض دینی ات موفق باشی.»
گفتم: فکر می کردی رهبری به نامه ات جواب بده؟
جواب داد: آره چون می دونستم امام خامنه ای ما بچه ها را دوست داره !
پریا می گوید اسم کتاب، قصه های خوب برای بچه های خوب و درباره ی نماز است و
او هم در همین چند روز نشسته و تمامش را خوانده است. من هم اگر چنین هدیه
ای می گرفتم تا آخر عمر فراموش نمی کردم چه برسد به پریای ده ساله.
هرگز به غیر جانان
ما جان نمی فروشیم
جان می دهیم اما
جانان نمی فروشیم
دشمن اگر ببخشد
کاخ سفید خود را
یک تار موی رهبر
بر آن نمی فروشیم
ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞,ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ
ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞,ּּּּּ ּ ּ ּ ּ \____________________
ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞,ּ ּ ּ ּ ּ ּ \¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯ֹֹ\
ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּּ۞۞,ּּּ ּ ּ ּ\ یا امام خامنه ای ִ \
ּ ּ ּ۞۞ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּּ ּ ּּ۞۞ـּ ּ ּ ּ\__________________̲̲/_̲
ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ\¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯
ּ ּ۞۞ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ\
ּ ـ۞۞ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ۞۞ ּ ּ ּ ּ ـ۞۞ּ ּ \ּ ּ ּ ۞۞
ּ ۞۞ـּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ۞۞ ּ ּ ּ ـ۞۞ּּ ּ \ּ ּ ּ ּ۞۞
ּ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞
ּ ּ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞
ֹֹֹֹ¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯\¯¯¯¯¯¯¯¯
ִ ִ ִ ִ ִ ִ ִ ִ ۞ִִ ִ ִ ִ ۞ִ۞ ִִִ ִ ִ ִ ִ ִ ִ
تقدیم به آرمیتا رضائی نژاد
آرمیتا بباف موهاتو تا همه نگات کنن
همه ی فرشته ها ی آسمون صدات کنن
هی بزن چرخ بزن چرخ بشین روی چمن
تا که گنجیشکا بیان گریه رو شونه هات کنن
توی چشمای سیاهت پر گریه پر اشک
چی می شد گلوله ها نگا به گریه هات کنن
می دونی نقاشی هات تاریخ کشورم می شن
یه روزی می آد که قهرمان قصه هات کنن
آرمیتا اطلسی ها می خوان بیان رو دامنت
خودشونو قربون حالت خنده هات کنن
دوست دارم بالا بری بالا تر از ستاره ها
هی بری بالاتر و زمینیا نگات کنن
شک نکن یه روز می آد یه روز که گریه های تو
همه ی قاتلای دنیا رو کیش و مات کنن
آرمیتا موهاتو کوتاه نکنی کبوترا
اومدن لونه توی قشنگی موهات کنن
تو می خوای حضرت آقا رو پدر خطاب کنی
حضرت آقا می خوان تو رو پری صدا کنن
برای دریافت هرکدام روی تصویر کلیک کنید.
توضیح: التماس دعا و شهادت در راه حق را داریم.
توضیح: حسین مومنی معروف به حسین جهادی در سانحه رانندگی در هنگام بازگشت به تهران، جهت تامین بودجه اردوی جهادی دانشگاه، تصادف می کنند و به سوی لقای پروردگار خویش می شتابد.
توضیح:به دلیل بالا بردن حجم نرم افزار، مستندهای صدا و سیما و تصاویر این شهید بزرگوار را نمی توان در فایل اصلی قرار داد. انشاالله فایل ها را روی هاست، جهت دانلود قرار می دهم. التماس دعا دارم.
توضیح: این نسخه فقط شامل متن می باشد و به دلیل حجم بالای متون، لود آن طول می کشد.
نرم افزار پیامک تصویری اندروید
صدای خدا را می خواستم بشنوم
ندا آمد: به ناله و توبه گنهکار گوش کن
***********************
می خواستم خدا را نوازش کنم...
ندا رسید: کودک یتیم را نوازش کن
***********************
گفتند: دستان افتاده ای را بگیر
***********************
خواستم چهره خداوند را ببینم...
ندا آمد: بصورت مادرت بنگر...
***********************
گفتند: بی رنگی عارفان را بنگر...
***********************
می خواستم دست خدارا ببوسم
ندا رسید: دست کارگری را که درست کار می کند ببوس...
***********************
خواستم به خانه خدا بروم
صدا آمد: قلب انسان مومن را زیارت کن
***********************
خواستم صدای نفس خدا رااحساس کنم...
ندا آمد: صدای نفس عاشق صادق را بشنو
***********************
خواستم خدا را در عرش ببینم
ندا رسید: به انسانی که به دستور خدا حرکت میکند بنگر...
***********************
گفتند: از پرخوری و شکم سیر فاصله بگیر...
می خواستم به خدا به پیوندم...
ندا آمد: از بقیه ببر...حتی از خودت...
***********************
خواستم صبر خدای را ببینم...
صدا آمد: بر زخم زبان بندگان تحمل کن
***********************
خواستم سیاست الهی را مشاهده کنم...
ندا آمد: عاقبت گردنکشان را ببین...
***********************
ندا آمد: ارحام و خویشانت را یاد کن.
***********************
خواستم که دیگر نخواهم...
ندا آمد: امورت را به او واگذار کن و برو...
**********************
کعبه را گفتم تو از خاکی من از خاک
چرا باید به دورت من بگردم؟
ندا آمد: تو با پا آمدی باید بگردی
برو با دل بیا تا من بگردم
گوشه هایی از وصیت نامه شهید چمران
"...به خاطر عشق است که فداکاری می کنم. به خاطر عشق است که به دنیا با بی اعتنائی می نگرم و ابعاد دیگری را می یابم. به خاطر عشق است که دنیا را زیبا می بینم و زیبائی را می پرستم. به خاطر عشق است که خدا را حس می کنم، او را می پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می کنم.
عشق هدف حیات و محرک زندگی من است. زیباتر از عشق چیزی ندیده ام و بالاتر از عشق چیزی نخواسته ام.
عشق است که روح مرا به تموج وا می دارد، قلب مرا به جوش می آورد، استعدادهای نهفته مرا ظاهر می کند، مرا از خودخواهی و خودبینی می رهاند، دنیای دیگری حس می کنم، در عالم وجود محو می شوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیده ای زیبابین پیدا می کنم. لرزش یک برگ، نور یک ستاره دور، موریانه کوچک، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا می ربایند و از این عالم به دنیای دیگری می برند … اینها همه و همه از تجلیات عشق است.
برای مرگ آماده شده ام و این امری است طبیعی، که مدتهاست با آن آشنام. ولی برای اولین بار وصیت می کنم. خوشحالم که در چنین راهی به شهادت می رسم. خوشحالم که از عالم و ما فیها بریده ام. همه چیز را ترک گفته ام. علائق را زیر پا گذاشته ام. قید و بندها را پاره کرده ام. دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت می روم..."
وصیت می کنم …
وصیت
می کنم به کسی که او را بیش از حد دوست می دارم! به معبودم ! به معشوقم !
به امام موسی صدر! کسی که او را مظهر علی می دانم! او را وارث حسین
می خوانم! کسی که رمز طایفه شیعه، و افتخار آن، و نماینده هزار و چهار صد
سال درد، غم، حرمان، مبارزه، سرسختی، حق طلبی و بالأخره شهادت است! آری به
امام موسی وصیت می کنم …
برای مرگ آماده شده ام و این امری است طبیعی که مدتهاست با آن
آشنا شده ام. ولی برای اولین بار وصیت میکنم. خوشحالم که در چنین راهی به
شهادت می رسم. خوشحالم که از عالم و ما فیها بریده ام. همه چیز را ترک
گفته ام. علایق را زیر پا گذاشته ام. قید و بندها را پاره کرده ام. دنیا و
ما فیها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت میروم.
از
اینکه به لبنان آمدم و پنج یا شش سال با مشکلاتی سخت دست به گریبان بوده
ام، متأسف نیستم. از اینکه آمریکا را ترک گفتم، از اینکه دنیای لذات و راحت
طلبی را پشت سر گذاشتم، از اینکه دنیای علم را فراموش کردم، از اینکه از
همه زیبائیها و خاطره زن عزیز و فرزندان دلبندم گذشته ام، متأسف نیستم …
از
آن دنیای مادی و راحت طلبی گذشتم و به دنیای درد، محرومیت، رنج، شکست،
اتهام، فقر و تنهایی قدم گذاشتم. با محرومیت همنشین شدم. با دردمندان و
شکسته دلان هم آواز گشتم.
از دنیای سرمایه داران و ستمگران گذشتم و به عالم محرومین و مظلومین وارد شدم. با تمام این احوال متأسف نیستم …
تو
ای محبوب من، دنیایی جدید به من گشودی که خدای بزرگ مرا بهتر و بیشتر
آزمایش کند. تو به من مجال دادی تا پروانه شوم، تا بسوزم، تا نور برسانم،
تا عشق بورزم، تا قدرتهای بی نظیر انسانی خود را به ظهور برسانم، از شرق به
غرب و از شمال تا جنوب لبنان را زیر پا بگذارم و ارزشهای الهی را به همگان
عرضه کنم، تا راهی جدید و قوی و الهی بنمایانم، تا مظهر باشم، تا عشق شوم،
تا نور گردم، از وجود خود جدا شوم و در اجتماع حل گردم، تا دیگر خود را
نبینم و خود را نخواهم، جز محبوب کسی را نبینم، جز عشق و فداکاری طریقی
نگزینم، تا با مرگ آشنا و دوست گردم و از تمام قید و بندهی مادی آزاد شوم…
تو
ای محبوب من رمز طایفه ای، و درد و رنج هزار و چهار صد ساله را به دوش می
کشی، اتهام و تهمت و هجوم و نفرین و ناسزای هزار و چهار صد سال را همچنان
تحمل می کنی، کینه های گذشته و دشمنی های تاریخی و حقد و حسدهای جهان سوز
را بر جان می پذیری، تو فداکاری می کنی، تو از همه چیز خود می گذری، تو
حیات و هستی خود را فدای هدف و اجتماع انسانها می کنی، و دشمنانت در عوض
دشنام می دهند و خیانت می کنند، به تو تهمتهای دروغ می زنند و مردم جاهل
را بر تو می شورانند، و تو ای امام لحظه ای از حق منحرف نمی شوی و عمل به
مثل انجام نمی دهی و همچون کوه در مقابل طوفان حوادث آرام و مطمئن به سوی
حقیقت و کمال و قدم بر می داری، از این نظر تو نماینده علی (ع) و وارث
حسینی… و من افتخار می کنم که در رکابت مبارزه می کنم و در راه پر افتخارت
شربت شهادت می نوشم…
ای محبوب من، آخر تو مرا نشناختی!
زیرا حجب و حیا مانع آن بود که من خود را به تو بنمایانم، یا از عشق سخن برانم یا از سوز درونی خود بازگو کنم…
اما
من، منی که وصیت می کنم، منی که تو را دوست می دارم… آدم ساده ای نیستم!
من خدای عشق و پرستشم، من نماینده حق و مظهر فداکاری و گذشت و تواضع و
فعالیت و مبارزه ام، آتشفشان درون من کافیست که هر دنیایی را بسوزاند، آتش
عشق من به حدی است که قادر است هر دل سنگی را آب کند، فداکاری من به اندازه
ای است که کمتر کسی در زندگی به آن درجه رسیده است …
به سه خصلت ممتاز شده ام:
1. عشق
که از سخنم و نگاهم و دستم و حرکاتم و حیات و مماتم می بارد. در آتش عشق
می سوزم و هدف حیات را جز عشق نمی شناسم. در زندگی جز عشق نمی خواهم، و جز
به عشق زنده نیستم.
2. فقر که از قید همه چیز آزاد و بی نیازم. و اگر آسمان و زمین را به من ارزانی کنند، تأثیری در من نمی کند.
3. تنهایی
که مرا به عرفان اتصال می دهد. مرا با محرومیت آشنا می کند. کسی که محتاج
عشق است، در دنیای تنهایی با محرومیتِ عشق می سوزد. جز خدا کسی نمی تواند
انیس شبهای تار او باشد و جز ستارگان اشکهای او را پاک نخواهند کرد. جز
کوههای بلند راز و نیازهای او را نخواهند شنید و جز مرغ سحر ناله های
صبحگاه او را حس نخواهند کرد. به دنبال انسانی می گردد تا او را بپرستد یا
به او عشق بورزد. ولی هر چه بیشتر می گردد، کمتر می یابد …
کسی که وصیت
می کند آدم ساده ای نیست. بزرگترین مقامات علمی را گذرانده، سردی و گرمی
روزگار را چشیده، از زیباترین و شدیدترین عشقها برخوردار شده، از درخت لذات
زندگی میوه چیده، از هر چه زیبا و دوست داشتنی است برخوردار شده، و در اوج
کمال و دارایی همه چیز خود را رها کرده و به خاطر هدفی مقدس، زندگی
دردآلود و اشکبار و شهادت را قبول کرده است.
آری ای محبوب من، یک چنین کسی با تو وصیت می کند …
وصیت
من درباره مال و منال نیست. زیرا می دانی که چیزی ندارم، و آنچه دارم
متعلق به تو و حرکت و مؤسسه است. از آنچه به دست من رسیده، به خاطر
احتیاجات شخصی چیزی بر نداشته ام. جز زندگی درویشانه چیزی نخواسته ام. حتی
زن و بچه ها و پدر و مادر نیز از من چیزی دریافت نکرده اند. آنجا که سر تا
پای وجودم برای تو و حرکت باشد، معلوم است که مایملک من نیز متعلق به تو
است.
وصیت من درباره قرض و دین نیست. مدیون کسی نیستم، در حالی که به
دیگران زیاد قرض داده ام. به کسی بدی نکرده ام. در زندگی خود جز محبت،
فداکاری، تواضع و احترام نبوده ام. از این نظر نیز به کسی مدیون نیستم …
آری وصیت من درباره این چیزها نیست …
وصیت من درباره عشق و حیات و وظیفه است …
احساس
می کنم که آفتاب عمرم به لب بام رسیده است و دیگر فرصتی ندارم که به تو
سفارش کنم. وصیت می کنم، وقتی که جانم را بر کف دستم گذاشته ام، و انتظار
دارم هر لحظه با این دنیا وداع کنم و دیگر تو را نبینم…
تو را دوست می دارم
و این دوستی بابت احتیاج و یا تجارت نیست. در این دنیا به کسی احتیاج
ندارم. حتی گاهگاهی از خدای بزرگ نیز احساس بی نیازی می کنم … از او
چیزی نمی طلبم و احساس احتیاج نمی کنم. چیزی نمی خواهم، گله ای نمی کنم و
آرزوئی ندارم. عشق من به خاطر آن است که تو شایسته عشق و محبتی، و من عشق
به تو را قسمتی از عشق به خدا میدانم. همچنانکه خدای را می پرستم و عشق می
ورزم، به تو نیز که نماینده او در زمینی عشق می ورزم. و این عشق ورزیدن
همچون نفس کشیدن برای من طبیعی است …
عشق هدف حیات و محرک زندگی من است.
زیباتر از عشق چیزی ندیده ام و بالاتر از عشق چیزی نخواسته ام. عشق است که
روح مرا به تموج وا می دارد، قلب مرا به جوش می آورد، استعدادهای نهفته
مرا ظاهر می کند، مرا از خودخواهی وخودبینیی رهاند، دنیای دیگری حس می کنم،
در عالم وجود محو می شوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیده ای زیبابین
پیدا می کنم. لرزش یک برگ، نور یک ستاره دور، موریانه کوچک، نسیم ملایم
سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا می ربایند و از این عالم به
دنیای دیگری می برند … اینها همه و همه از تجلیات عشق است …
به خاطر عشق
است که فداکاری می کنم. به خاطر عشق است که به دنیا با بی اعتنایی می نگرم
و ابعاد دیگری را می یابم. به خاطر عشق است که دنیا را زیبا می بینم و
زیبائی را می پرستم. به خاطر عشق است که خدا را حس می کنم، او را می پرستم و
حیات و هستی خود را تقدیمش می کنم …
می دانم که در این دنیا به عده
زیادی محبت کرده ام، حتی عشق ورزیده ام، ولی جواب بدی دیده ام. عشق را به
ضعف تعبیر می کنند و به قول خودشان زرنگی کرده از محبت سوءاستفاده
می نمایند!
اما این بی خبران نمی دانند که از چه نعمت بزرگی که عشق و
محبت است، محرومند. نمی دانند که بزرگترین ابعاد زندگی را درک نکرده اند.
نمی دانند که زرنگی آنها جز افلاس و بدبختی و مذلت چیزی نیست …
و من
قدر خود را بزرگتر از آن می دانم که محبت خویش را از کسی دریغ کنم. حتی اگر
آن کس محبت مرا درک نکند و به خیال خود سؤاستفاده نماید. من بزرگتر از آنم
که به خاطر پاداش محبت کنم، یا در ازاء عشق تمنایی داشته باشم. من در عشق
خود می سوزم و لذت می برم. این لذت بزرگترین پاداشی است که ممکن است در
جواب عشق من به حساب آید …
می دانم که تو هم ای محبوب من، در دریای عشق
شنا می کنی. انسانها را دوست می داری. به همه بی دریغ محبت می کنی. و چه
زیادند آنها که از این محبت سوءاستفاده می کنند. حتی تو را به تمسخر می
گیرند و به خیال خود تو را گول میزنند … تو اینها را می دانی ولی در روش
خود کوچکترین تغییری نمی دهی … زیرا مقام تو بزرگتر از آن است که تحت تأثیر
دیگران عشق بورزی و محبت کنی. عشق تو فطری است. همچون آفتاب بر همه جا می
تابی و همچون باران برچمن و شوره زار می باری و تحت تأثیر انعکاس سنگدلان
قرار نمی گیری …
عراقیها در مراحل اولیه جنگ، سلاحهای مجهزی داشتند و به هیچ وجه محدودیت تسلیحاتی نداشتند. وجود دریایی از مهمات و اسلحه از جمله توپهای خمسه خمسه، به دشمن این امکان را میداد که سخاوتمندانه به روی رزمندگان ما آتش بریزید.
هر کس که در خط مقدم خطوط دوم و سوم حرکت میکرد، ناچار بود به دلیل انفجار خمپاره، دوربردها و توپهای 23 یا 35 ـ که توپهای سنگینی هستند ـ دائماً در حال افت و خیز گام بردارد؛ اما آقا سید مجتبی (شهید هاشمی) هیچگاه از صدای سوت خمپاره و سلاحهای سنگین هراسی نداشت و همانند ما با شنیدن این صداها عکسالعمل فیزیکی نشان نمیداد.
وقتی ما صدای انفجاری را میشنیدیم، فوراً روز زمین میخوابیدیم تا ترکشی به ما اصابت نکند، به همین دلیل با تعجب از آقا سید میپرسیدیم که شما چرا مثل ما روی زمین نمیخوابید؟ ایشان با مزاح و خوشرویی به ما میگفت "این تیرها از جانب خداوند مأمور هستند و به خواست خدا به ما اصابت میکنند. پس بیهوده به خودتان زحمت ندهید. شما چه راست بروید چه به روی زمین بخزید، تیرها مأمورت خودشان را انجام میدهند".
البته این را هم باید بگویم که آقا سید مجتبی همواره به حفظ سلامت بچهها سفارش زیادی داشتند.
در ارتفاعات انار بودیم . هوا کاملاً روشن
شده بود. امدادگر زخم گردن ابراهیم را بست . مشغول تقسیم نیروها و جواب
دادن به بی سیم بودم . یکدفعه یکی از بچه ها دوید و با عجله آمد پیش من و
گفت : حاجی ، جاجی یک سری عراقی دستاشون رو بالا گرفتن و دارن به این طرف
می یان!
با تعجب گفتم : کجا هستند! با هم به یکی از سنگرهای مشرف به
تپه رفتیم . حدود بیست نفر از طرف تپه مقابل ، پارچاه سفید به دست گرفته و
به سمت ما می آمدند. فوری گفتم : بچه ها مسلح بایستید ، شاید این حقه باشه!
لحظاتی بعد هجده عراقی که یکی از آنها افسر فرمانده بوند خودشان تسلیم
کردند. من هم از اینکه در این محور از عراقی ها اسیر گرفتیم خوشحال شدم .
با خودم فکر کردم ؛ حتماً خوب بچه ها و اجرای آتش باعث ترس عراقی ها و
اسارت آنها شده . درجه دار عراقی را آوردم داخل سنگر . یکی از بچه ها که
عربی بلد بود را صدا کردم.
مثل بازجوها پرسیدم : اسمت چیه، درجه و
مسئولیت خودت را هم بگو! خودش را معرفی کرد و گفت : درجه ام سرگرد و
فرمانده نیروهایی هستم که روی تپه و اطراف آن مستقر بودند. . ما از لشکر
احتیاط بصره هستیم که به این منطقه اعزام شدیم .
پرسیدم : چقدر نیرو روی تپه هستند. گفت : الان هیچی !!
چشمانم گرد شد . گفتم : هیچی !؟
جواب داد : ما آمدیم و خودمان را اسیر کردیم . بقیه نیروها را هم فرستادم عقب ، الان تپه خالیه!
بی رودر وایسی میخوام حرف بزنم تا بدونیم اکثر ماها کشکی کشکی می گیم عاشق امام زمانیم و الکی فقط ادا در میاریم که بگیم ماهم خیر سرمون منتظریم.
طرف میاد روز نیمه شعبان کلی شیرینی و آب میوه پخش میکنه تابگه منم منتظر امام زمانم اما تا چشمش میفته به یه عروس و دوماد تا می تونه جنس هاش رو گرونتر به اونا می فروشه و هی داد می زنه آقا بیابیا. بشین تا بیاد.
هر روز و شب میره مسجد نماز میخونه و به عبادت می پردازه اما تا ازش درباره یه جوون با تیپ متفاوت برای کار تحقیقات می کنن شروع می کنه به زیرآب زدن بعد ادعاشم می شه که منتظر امام زمانه و هی میگه آقا بیابیا. بشین تا بیاد.
طرف همکارش داره کارش رو انجام میده مثل بچه آدم و برا خانوادش یه لقمه نون حلال می بره اما بخاطر اینکه به پست و مقام همکارش برسه مدام میره پیش رئیسش و زیرآب همکارش رو می زنه بعد هی داد می زنه آقا بیابیا. بشین تا بیاد.
دوسه بار رفته حج و چندبارهم رفته کربلا و ادعاش میشه منتظر واقعیه ولی درست دوتا خونه اونورتر همسایش تو جهیزه دخترش مونده و دوسه تا خونه اینورتر بچه های همسایش سرگشنه زمین میزارن و هی داد میزنه آقا بیابیا. بشین تا بیاد.
طرف از بازنشستگی حقوق میگیره، زمین کشاورزی داره، دوسه تا خونه اجاره ای داره اما بازم برا 300 هزار تومن میره سرکار و جای کار یه جوون بیکار که میخواد خرج خانوادش رو در بیاره رو میگیره و ادعاش میشه منتظر امام زمانه و هی داد میزنه آقا بیابیا. بشین حتما برای تو یکی میاد.
آقا شرکت داره و چند تا کارمند، اما حق و حقوقشون رو نمیده یا دیر میده یا کامل نمیده و می دونه که حقوقی که داره می ده شرعا درست نیست اما ادعاش میشه منتظر امام زمانه و هی داد می زنه آقا بیابیا. بشین حتما میاد.
طرف روی پیشونیش از بس جای مهر مونده سیاه شده و همیشه تسبیح دستشه و ذکر میگه اما تا یه خواستگار میاد برا دخترش که از نظر اخلاق و دین ازش اطمینان داره ولی چون توان مالی کمی داره جواب رد میده و هی داد میزنه آقا بیابیا. بشین تا بیاد.
بنده خدا مسئول گزینش یه ارگان یا اداره هست اما بجای استخدام یه نفر که کار بلده و دلسوز، میاد فامیل خودشون رو که عرضه نداره رو استخدام می کنه با پارتی بعد هی داد می زنه آقا بیابیا. بشین حتما میاد.
حالا خودمونیم، شب تا صبح و صبح تا شب گناه می کنیم بعد ادعامون میشه منتظر امام زمانیم و برای ظهور قدم بر می داریم و هی داد می زنیم آقا بیابیا. بشینیم حتما میاد...
پ,ن: غیبت، تهمت ناروایست که سال ها به تو زده ایم و غافل از آنیم که تو مدت هاست آمده ای و این ماییم که رفته ایم. آقا جان برای آمدن ما دعا کن...
شاید ...
بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.
خدایا!خسته ام!نمیتوانم.
بنده ی من،دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.
خدایا!خسته ام!برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم.
بنده ی من قبل ار خواب،این سه رکعت را بخوان.
خدایا سه رکعت زیاد است.
بنده ی من،فقط یک رکعت نماز وتر بخوان.
خدایا!امروز خیلی خسته ام!راه دیگری ندارد؟
بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله.
خدایا!من در رختخواب هستم.اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!
بنده ی من همان جا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله.
خدایا هوا سرد است!نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم.
بنده ی من در دلت بگو یا الله،ما نماز شب برایت حساب می کنیم.
بنده اعتنای نمی کند و می خوابد.
ملائکه ی من!ببینید من آنقدر ساده گرفته ام،اما او خوابیده است.
چیزی به اذان صبح نمانده،او را بیدار کنید.دلم برایش تنگ شده است،امشب با من حرف نزده.
خداوندا!دوباره او را بیدار کردیم،اما باز خوابید.
ملائکه ی من در گوشش بکویید پروردگارت منتظر توست.
پروردگارا!باز هم بیدار نمیشود،اذان صبح را می گویند.
هنگام طلوع آفتاب است،ای بنده ی من بیدار شو نماز صبحت قضا می شود.
خورشید از مشرق سر بر می آورد.
خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟
او جز من کسی را ندارد ... شاید توبه کرد..
دخترک رو به من کرد و گفت : واقعا آقا ؟!
گفتم: ببخشید چی واقعا ؟!
گفت: واقعا شما بچه بسیجی ها از دخترای چادر به سر بیشتر از ما خوشتون میاد !
گفتم: بله
گفت: اگه آره، پس چرا پسرایی که از ما ها خوششون میاد از کنار ما که میگذرند محو ما میشن، ولی همین خود تو و امثال تو از چند متری یه دختر چادری که رد میشید فقط سر پایین میندازید و رد میشید !
گفتم: آره راست میگی ، سر پایین انداختن کمه !
گفت: کمه ؟ ببخشید متوجه نمیشم ؟
گفتم: برای تعظیم مقابل حجاب حضرت زهرا(س) باید زانو زد حقا که سر پایین انداختن کمه ..!
من شکایت دارم...
از آن ها که نمی فهمند چادر مشکی یادگار مادرم زهراست
از آن ها که به مسخره می گیرند قـداسـتِ حجابِ مادرم را ؛
چـــــرا نمی فهمی؟
این تکه پارچه ی مشکی، از هر جنسی که باشد
حـــُرمــت دارد ...!
بدترین گناه
اگر انسان وجدان بیدار داشته باشد وقی گرفتار گناه می شود زود پشیمان می گردد
و علاوه بر توبه، خود را مذمت می کند، سخت آشفته خاطر شده، تاسف می خورد؛
ولی اگر کسی پس از انجام گناه ناراحت نشود آن را برای خود موفقیت و زرنگی تلقی کند،
چنین کسی به اوج سقوط اخلاقی نائل گشته است.
امام علی (علیه السلام) فرمودند:
مَن تَلَذَّذَ بِمَعاصِی اللهِ اَورَثَهُ اللهُ ذُلّاً
کسی که با انجام گناه احساس شادمانی و لذت کند خداوند او را خوار می سازد.
ایشان در حدیث دیگری فرمودند:
شادمانی به انجام گناه از خود گناه زشت تر است.
امام سجاد (علیه السلام) فرمودند:
مبادا به انجام گناه شادمان باشی که گناهش،بدتر از ارتکاب آن است.
(گریز از گناه-ص 38 )
جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی آمد و گفت :
سـه قفل در زندگی ام وجود دارد و سـه کلید از شما میخواهم.
قفل اول اینست کــه دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.
قفل دوم اینکــه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.
قفل سوم اینکــه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.
شیخ فرمود :
برای قفل اول نمازت را اول وقت بخوان.
برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.
برای قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.
جوان عرض کرد: سـه قفل با یک کلید؟!
شیخ فرمود:
نماز اول وقت « شاه کلید » است.
نمی توانم درک کنم! فکر می کنم سخت
باشد ؛ فقط با این کلمات می توانم این سختی ها را لمس کنم ، خدا می داند چه
می گویم! گاهی کلمات هم یاری ام نمی دهد.
از بچه ای می خواهم بگویم
که مادرش به دنبال اوست و نمی داند کجاست ! یک عکس در دستش گرفته است و هر
کسی را می بیند می گوید پسر من را دیده اید؟! آیا او زنده است؟! این سوال
ها و سوال های دیگر که مدت زمان طولانی است او را درگیر خود کرده و روح او
را می خورد !
چندی پیش بود که کودکی را در نزدیکی خانه مان دیدم که گریه می کرد و با زبان گرفته اش مادرش را صدا می زد . . .
دستش را گرفتم و بردم در خیابانی که از مادرش جدا شده بود ، آنجا منتظر ماندم تا مادرش بیاید ؛ وقتی مادرش
آمد آنرا در آغوشش گرفت و با تمام وجود او را بوسید و گفت : کاش که می
مردم و هیچموقع این اتفاق نمی افتاد . . . چشمانش پر از اشک بود و با آن
حالت تشکر کرد و رفتند . . .
می خواهم مقایسه ای داشته باشم میان مادرانی که می دانستند فرزندانشان به مکانی خواهند رفت که شب و روز ، باید در میان آتش و خمپاره ، مقاومت و زندگی کنند و مادری که لحظه ای از فرزندش جدا می شود و دلش می خواهد که بمیرد و آن اتفاق برایش نیافتد . . .
چندی پیش بود که مادر شهید صبوری در مراسمی فرمودند : از خدا می خواهم یک بند انگشت از پسرم را به من بدهد !
می گویند بهشت را به بها می دهند نه به بهانه! ؛ آری ، ای مادر تو لایق بهشت برین هستی ، نه ، بهای تو بالاتر از بهشت است . . .
چیز زیادی برای گفتن ندارم ، فقط می توانم بگویم : سخت است ، خیلی سخت است !
پ.ن: این مادر به دنبال فرزندش است . . . شما فرزند این مادر رو ندیدین . . . اگه دیدینش بهش بگید مادرش چشم انتظارش هست...
قسم به فیض شهادت، قسم به سرخی خون
به خیبــر و نــی، هـــور و جزیـــــرهی مجنـــون
قسم به روح خمینــی، قسم به سیدعــــــلی،
به امـــــر رهبـــــر و فرمـــودههـــــای ولــــــی،
قسم به عــــارف ِ جبهه، به مصـــطفی چمران،
به گـــریه در دل ِ سنــــگـر، تـــلاوت قـــــــرآن،
قســــــم به ترکش و قطــع نخـــاع و جانبــازی،
قنــــــوت و دست جدایی حسیــن خـــــــرازی،
قسم به جوخــــهی اعـــدام و سینــهی نـواب،
به عــــالــمان شــــهیــد فتــــاده در محـــــراب،
به انتـــــهای افــق، ســـرگذشت حـــاج احمد،
خــــوراک ِ کـوسه شــدن در تلاطـــم ارونــــــد،
قسم به پیــکر بیسر، قسم به حـــاج همت،
به چــــادر و به حــــجــــــاب زنـــان با عـفـــت،
به صبــــحگاه دوکوهــه، به درد و صبر از رنـــج،
غــروب دشــت شلمــچه، به کـــربـلای پنــــج،
قســـم به سیـدحســــن، شیـــرمرد حزبالله،
به جنــــگ سی و سه روزه، نبـــــرد حزبالله،
قســــم به باکــــری و باقـــــری و زیــنالــدین،
قســــم به کـــارگــــــری و شهیــد بیضــــایـی
مـــدافعان غیــور حـــرم و دلبـــــران شیــدایی
به مـــــادر سه شهیدی که خَــــــم نکرد ابـرو،
به تـــکه تــکه شـــــدن در مصــــــاف رو در رو،
به دســت ِ خالی رزمندهای که میجنگیــــد،
به آن جنـــازه که با چشــــم باز میخنـــدید،
قسم به خون خلیـــــلی، شهیـــــد راه حیــا،
به نــدبــه و به کـمیــــل و زیــارت عاشـــــورا،
که تا رمــــــق به تنم هست مکتبی هستم
حسینی و حسنی وعلوی و ولایتی هستم.
زکات فطره امسال طبق نظر اکثر مراجع، برابر با ۶۰۰۰ تومان معادل ۳ کیلوگرم گندم یا ۱۵۰۰۰ تومان معادل ۳ کیلوگرم برنج اعلام شده است که خانوادهها بر اساس قوت غالب خود آن را پرداخت میکنند.
به گزارش قرارگاه سایبری شهادت، زمان وجوب زکات فطره از غروب شب عید فطر است و مراجع تقلید تأخیر پرداخت آن را بعد از نمازعید جایز نمیدانند، اما اگر کسی نماز عید را نخواند، باید فطریه را تا ظهر عید پرداخت کند.(1)
ولی اگر دسترسى به فقیر ندارد، مىتواند مقدارى از مال خود را به نیت فطره جدا کرده و براى مستحقى که در نظر دارد یا براى هر مستحقی کنار بگذارد و باید هر وقت که آن را مىدهد نیت فطره کند.(2)
اما اگر موقعى که دادن زکات فطره واجب است، فطره را ندهد و کنار هم نگذارد، احتیاط واجب(3) آن است که بعداً بدون اینکه نیّت ادا و قضا کند(به قصد قربت) فطره را بدهد.(4)
به مناسبت در پیش بودن عید سعید فطر به میزان پرداخت زکات فطره رمضان 1436 هجری به روایت مراجع تقلید اشاره میشود.
*حضرت آیتالله خامنهای
طبق اعلام دفتر مقام معظم رهبری، میزان فطریه بر اساس قیمت گندم برای هر نفر حداقل 6 هزار تومان است.
* آیتالله جعفر سبحانی
بر اساس فتوای آیتالله سبحانی با توجه به اینکه قیمت گندم در شهرهای مختلف، متفاوت است، لذا روزهداران محترم لازم است قیمت سه کیلوگرم گندم یا برنج (قوت غالب) را طبق قیمت محل زندگی خود محاسبه کرده و به عنوان فطریّه پرداخت نمایند.
زکات فطره امسال بر مبنای قوت غالب گندم در تهران
مبلغ 6 هزار تومان و در شهرستان مبلغ 5 هزار تومان و بر مبنای قوت غالب
برنج، مبلغ 15 هزار تومان اعلام شده است.
بر اساس مسأله 1492 رساله توضیح المسائل آیتالله مکارم شیرازی، زکات فطره
بر تمام کسانى که قبل از غروب شب عید فطر بالغ و عاقل و غنى باشند واجب
است، یعنى باید براى خودش و کسانى که نان خور او هستند، هر نفر به اندازه
یک صاع (تقریباً سه کیلو) از آنچه غذاى نوع مردم آن محل است، اعم از گندم و
جو یا خرما یا برنج یا ذرّت و مانند اینها به مستحق بدهد و اگر پول یکى از
اینها را بدهد کافى است.
در ضمن بنابر فتوای معظّمله اگر کسى تنها در افطار شب عید فطر میهمان دیگرى باشد فطریه او به عهده خودش است.
کفاره روزه غیرعمد مبلغ 2000 تومان است که باید به صورت نان تهیه و پرداخت شود، همچنین کفاره روزه عمد مبلغ 120 هزار تومان است.
*آیتالله سیدموسی شبیری زنجانی
بر اساس بررسی های انجام شده زکات فطره برای هر نفر 6 هزار تومان است، هر شخص باید براى خودش و کسانى که نانخور او هستند، هر نفر یک صاع از خوراکیهاى رایج در آن منطقه همچون گندم، جو، خرما، کشمش، برنج و مانند اینها به مستحق بدهد و اگر پول یکى از اینها را هم بدهد کافى است، وزن هر صاع بنا بر نظر معظمله، به حساب گندم حدود سه کیلو و ششصد گرم است که مؤمنین میتوانند قیمت آن را حساب کنند و به مستحقین برسانند. دفتر معظمله مبلغ شش هزار تومان را بابت فطریه هر نفر به حساب گندم و مبلغ 18 هزار تومان را برای پرداخت زکات فطره به حساب برنج تعیین کرده است.
کفاره افطار غیر عمدی برای هر روز به حساب گندم 900 گرم است که در صورت اطمینان میتوان قیمت آن را به مبلغ 1500 تومان به شخص مستحق داد تا به وکالت از او برای خودش این مقدار طعام بخرد. این مبلغ برای افطار عمدی 90 هزار تومان تعیین شده است.
*آیتالله محمدعلی علوی گرگانی
مبلغ زکات فطره 6 هزار تومان بابت سه کیلو گندم برای هر نفر است، ضمناً کسانی که مایل به پرداخت فطریه از برنج هستند، معادل سه کیلو برنج و مبلغ آن بسته به نوع برنج مصرفی متفاوت است.
مبلغ کفاره غیرعمد نیز احتیاطاً برای هر نفر مبلغ 1700 تومان پول نان برای فقرا در نظر گرفته شده است.
*آیتالله لطفالله صافی گلپایگانی
مؤمنان مبلغ 5 هزار تومان معادل سه کیلوگرم گندم یا مبلغ 15 هزار تومان معادل سه کیلوگرم برنج را به عنوان قوت غالب بپردازند.
*آیتالله حسین نوری همدانی
زکات فطره امسال بر مبنای قوت غالب گندم مبلغ 6 هزار تومان و بر مبنای قوت غالب برنج، مبلغ 18 هزار تومان اعلام شده است.
مبلغ کفاره غیرعمد روزی 1500 تومان است.
* آیتالله جوادیآملی
مقدار فطریه سه کیلو گندم، برنج، خرما و مانند آن یا پول آن که در هر مکانی قیمت خاص خود را دارد.
فطریه کسی که اول مغرب شب عید(نه غروب) نان خور کسی محسوب شود بر او واجب است. صرف نان او را در شب عید بخورد کافی نیست بلکه باید نان خور او حساب شود. بنابراین مهمانی که فقط افطار کسی را میخورد و نان خور او محسوب نمیشود فطریه او واجب نمیشود.
کسی که پول فطریه را تا ظهر روز عید فطر ندارد قرض کردن بر او واجب نیست. هرچند اگر قرض کند و اداء نماید صحیح است. البته بعد از دریافت حقوق باید فطریه را بپردازد.
*آیتالله حسین وحید خراسانی
فطریه هر نفر یک صاع -که تقریبا سه کیلو گرم است- گندم یا جو یا خرما یا کشمش یا برنج و مانند اینها است که باید به مستحق بدهد و بنابر احتیاط واجب غذای معمول محلش باشد و اگر پول یکی از اینها را هم بدهد، کافی است و مبلغ آن در ایران به حساب گندم شش هزار تومان تعیین شده است و مؤمنان میزان قیمت برنج را براساس نوع برنج مصرفی در منطقه سکونت خود پرداخت کنند.
کفاره روزه غیرعمد به حساب گندم 1500 تومان برای هر روز است.
* آیتالله سیدعلی سیستانی
دفتر آیتالله سیدعلی الحسینی السیستانی در اعلامیههایی که به صورت عمومی در حرم سیدالشهدا (ع)، انظار عمومی، زیارتگاهها و معابر نصب شده، اعلام کرده است که کمترین حد پرداخت زکات فطره بدل از گندم از سوی این مرجع شیعیان برای هر نفر 1500 دینار عراقی تعیین شده است. (1500 دینار عراقی، معادل رقمی کمتر از 5 هزار تومان است)