قرارگاه سایبری شهادت

♥دلـــــــنـــــوشـــــتـــــه هــــای یـــــه جــا مـــانــده♥ ...♥اللهم عجل الولیک الفرج♥ .تماس باما.09029250885
شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۲۲ ب.ظ

بچه ها ببخشید نشد بهتون آب بدم + پوستر

هر وقت می رفتیم توی فکه برا تفحص شهید پازوکی ، یه قمقمه آب با خودش می اورد ولی

برام عجیب بود که در طول زمان شناسایی حتی یه قطره از اون رو هم نمی خورد و این

برا ما جای تعجب بود ... یه روز توی یکی از مناطق عملیاتی دیدیم به یه بولدوزر خیره

شده و داره فکر می کنه ؛ یه باره فریاد زد خودشه !  بچه ها اونجان و دوید طرف

اون بولدوزر ما هم که تعجب کرده بودیم دویدیم دنبالش ، به بولدوزر که رسید شروع

کرد اطراف اون رو کندن دوتا جنازه شهید پیدا شد ، قمقمه آبی که همیشه در مناطق

دنبالش بود و لب به اون نمی زد رو درش رو باز کرد و روی استخوان های شهدا می ریخت

و میگفت بچه ها شرمنده اگه اون شب ( شب عملیات )نشد بهتون آب بدم شرمنده 

بفرمایید به یاد ارباب تشنه لب حسین بن علی (ع) ...

 شاعر در وصف جانباز شیمیایی چه قشنگ سرود :

اتل متل ، راحله 

اخموی بی حوصله 

مامان چرا گفت بگیر از پدرت فاصله ؟

دلش هزار تا راه رفت ، بابا خسته کاره ؟

باید اینو بپرسه اگه خسته کاره 

پس چرا بعضی وقتا تا نیمه شب بیداره ؟

با دست پر تاولش آلبومی رو که داره 

از کنار پنجره ور میداره میاره 

با دیده پر از اشک آلبوما وا می کنه

رفقای جبهه رو همش صدا می کنه ...

شادی روح شهید پازوکی صلوات

عکس



نوشته شده توسط مجتبی ابراهیمی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

قرارگاه سایبری شهادت

♥دلـــــــنـــــوشـــــتـــــه هــــای یـــــه جــا مـــانــده♥ ...♥اللهم عجل الولیک الفرج♥ .تماس باما.09029250885

قرارگاه سایبری شهادت

بسم رب الشهدا والصدیقین سالهاست که جنگ پایان یافته ولی هنوز عطش شهادت بر لبهای خشک و ترک خورده ی بشر تازیانه می زند. آن زمان که دروازه های بهشت باز بود هر کس با حرفه ای خود را به آن باب می رساند و ما نسل سومی ها هم که دستمان در گیر صفر و یک است بابی را گشودیم تا جرعه ای را تا شهادت بنوشیم. افتخار ما اینست که سرباز ولایت فقیه هستیم هرچند دستمان خالیست اما دل های مان پر است از عشق به ولایت.رهسپاریم با ولایت تا شهادت

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
پیوندها
آخرین نظرات

بچه ها ببخشید نشد بهتون آب بدم + پوستر

شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۲۲ ب.ظ

هر وقت می رفتیم توی فکه برا تفحص شهید پازوکی ، یه قمقمه آب با خودش می اورد ولی

برام عجیب بود که در طول زمان شناسایی حتی یه قطره از اون رو هم نمی خورد و این

برا ما جای تعجب بود ... یه روز توی یکی از مناطق عملیاتی دیدیم به یه بولدوزر خیره

شده و داره فکر می کنه ؛ یه باره فریاد زد خودشه !  بچه ها اونجان و دوید طرف

اون بولدوزر ما هم که تعجب کرده بودیم دویدیم دنبالش ، به بولدوزر که رسید شروع

کرد اطراف اون رو کندن دوتا جنازه شهید پیدا شد ، قمقمه آبی که همیشه در مناطق

دنبالش بود و لب به اون نمی زد رو درش رو باز کرد و روی استخوان های شهدا می ریخت

و میگفت بچه ها شرمنده اگه اون شب ( شب عملیات )نشد بهتون آب بدم شرمنده 

بفرمایید به یاد ارباب تشنه لب حسین بن علی (ع) ...

 شاعر در وصف جانباز شیمیایی چه قشنگ سرود :

اتل متل ، راحله 

اخموی بی حوصله 

مامان چرا گفت بگیر از پدرت فاصله ؟

دلش هزار تا راه رفت ، بابا خسته کاره ؟

باید اینو بپرسه اگه خسته کاره 

پس چرا بعضی وقتا تا نیمه شب بیداره ؟

با دست پر تاولش آلبومی رو که داره 

از کنار پنجره ور میداره میاره 

با دیده پر از اشک آلبوما وا می کنه

رفقای جبهه رو همش صدا می کنه ...

شادی روح شهید پازوکی صلوات

عکس

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی