تو میروی سفر اما روایتش با ما
روایت پر سوز ، پر ز غربتش با ما ..
پیاده رفتن تا کربلا برای شما
و صورتی پر اشک آه و حسرتش با ما
شلوغی حرم اربعین برای شما
دل و سه کنج اتاق ، اوج خلوتش با ما
ضریح در بغل و بوسه ها برای شما
زهی نبود سعادت ملامتش با ما
خوش آن دمی که ببینم که گویدم ارباب ...
دلی شکسته است اینجا ، حاجتش با ما ...
پی نوشت : باز هم توفیق نداشتیم کربلا رو از نزدیک ببینیم با اینکه بیشتر دوستام رفتن ...