قرارگاه سایبری شهادت

♥دلـــــــنـــــوشـــــتـــــه هــــای یـــــه جــا مـــانــده♥ ...♥اللهم عجل الولیک الفرج♥ .تماس باما.09029250885

قرارگاه سایبری شهادت

بسم رب الشهدا والصدیقین سالهاست که جنگ پایان یافته ولی هنوز عطش شهادت بر لبهای خشک و ترک خورده ی بشر تازیانه می زند. آن زمان که دروازه های بهشت باز بود هر کس با حرفه ای خود را به آن باب می رساند و ما نسل سومی ها هم که دستمان در گیر صفر و یک است بابی را گشودیم تا جرعه ای را تا شهادت بنوشیم. افتخار ما اینست که سرباز ولایت فقیه هستیم هرچند دستمان خالیست اما دل های مان پر است از عشق به ولایت.رهسپاریم با ولایت تا شهادت

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
پیوندها
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطرات همرزم شهید» ثبت شده است

غلامرضا خرم‌جاه پسر عمو و همرزم شهید در این باره می‌گوید: ایرج در حالی که 14 ساله بود از طریق کاروان «راهیان کربلا» به جبهه حق علیه باطل شتافت. از رزمندگان لشکر 10 سیدالشهدا(ع) بود و در عملیات «کربلای4» شرکت کرد، پس از آن عملیات، به عنوان یکی از غواصان گردان «حضرت علی اکبر(ع)» در عملیات «کربلای 5» حضور یافت.

دو گروهان از گردان «حضرت علی اکبر(ع)» که سردار جانباز «حمید تقی‌زاده» فرمانده گردان و شهید «علیرضا آملی» فرمانده گروهان آن به شمار می‌آیند، غواص بودند.

ساعت حوالی چهار بامداد را نشان می‌داد و مرحله اول عملیات «کربلای5» (دی ماه سال65) در حال اجرا بود، پسر عمویم نیز همراه گروهانش وارد عمل می‌شود تا اینکه ترکشی از روی پلاک شناسایی، سینه‌اش را سوراخ کرد و چند ترکش هم به سر و بدنش اصابت کرد.

در این حال یکی از رزمندگان به نام «علی فیروزگاه» فرزند «قادر» که او نیز از کرج اعزام شده بود، تلاش می‌کند پیکر ایرج را از منطقه شلمچه به عقب منتقل کند، اما نمی‌دانست که سینه پسر عمویم سوراخ شده تا اینکه وقتی موقع تنفس مصنوعی به او متوجه می‌شود از سینه او کف و خون بیرون می‌آید، شرایط به گونه‌ای رقم می‌خورد که فیروزگاه نمی‌تواند پیکر ایرج را به عقب بیاورد و ایرج در همان منطقه شلمچه باقی می‌ماند، فیروزگاه نیز در مرحله دوم عملیات کربلای به شهادت می‌رسد.

نزدیکی‌های صبح، رزمندگان ایرانی خط را می‌شکنند اما وقتی به محل شهادت پسر عمویم می‌روند، پیکرش را نمی‌یابند. در این شرایط آنها دو احتمال می‌دهند. یکی اینکه شاید پیکرش به آب افتاده یا اینکه اعضای «تعاون» (افرادی که پیکرهای شهدا را به پشت جبهه منتقل می‌کردند) او را به عقب منتقل کرده‌اند.

احتمال اول درست بوده و پیکر شهید ایرج خرم‌جاه به مدت شش ماه بدون پلاک در این منطقه باقی می‌ماند تا اینکه تیرماه سال 66 پیکرش در محل شهادتش پیدا می‌شود. از آنجایی که از نظر اندام، شکل ظاهری و کبودی روی بازویش شبیه آقای جعفر زمردیان (مدیرکل فعلی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان همدان) بوده است اشتباهی به جای او در گلزار شهدای شهر همدان دفن می‌شود، نکته دیگر اینکه آقای جعفر زمردیان روی بازویش جای ماه گرفتگی دارد و همین هم یکی دیگر از دلایلی بوده که موجب اشتباه خانواده زمردیان در شناسایی‌ فرزندشان می‌شود.

ایرج خرم‌جاه فرزند اول مرحوم عمویم «حسام‌الله» است برای همین عمویم علاقه و وابستگی عاطفی بسیاری به او داشت، این شهید یک برادر به نام تورج و یک خواهر نیز دارد. ایرج پسری درس خوان و متعهد بود، علاقه زیادی به بسیج داشت تا جایی که گاهی اوقات تا صبح در پایگاه بسیج فعالیت می‌کرد.

در طول سال به خوبی درس می‌خواند تا در تعطیلات تابستان با اشتغال در مکانیکی و شیشه‌بری به پدرش کمک کند، در رشته قرائت قرآن نیز در منطقه ساوجبلاغ کرج موفق به کسب مقام شده بود.

وقتی هم که طبل جنگ تحمیلی نواخته شد بنا به فرمایش امام خمینی (ره) مبنی بر واجب کفایی بودن حضور در صحنه نبرد، درس و تحصیل خود را رها کرد و به جبهه نبرد حق علیه باطل اعزام شد، وی برای اینکه به جبهه برود چندین بار اقدام کرد اما در دو مرحله با اعزامش به دلیل سن کمش مخالفت شد تا اینکه توانست با دستکاری شناسنامه‌اش و تغییر سال تولدش از 1351 به 1347 جواز حضور در جبهه را دریافت کند.


عکس

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۴ ، ۱۴:۴۰
مجتبی ابراهیمی