چقدر از منش این شهدا دور شدیم
آنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم
معذرت از همه خوبان و همه همرزمان
ما برای شهدا وصله ی ناجور شدیم
شهدا در همه جا فاتح اصلی بودن
عجب اینجاست که ما این همه مغرور شدیم
شکر ، با سابقه ی دوستیِ با شهدا
ما عزیز دل مردم شده مشهور شدیم
و از آن برکت خون شهدامان حالا
ما مدیر کل و مسئول شده مسرور شدیم
و اگر حرفی خلاف شهدامان گفتیم
یحتمل مصلحتی بوده مجبور شدیم
پرکشیدن چه مستانه و رفتند و ما
در میان قفس نفس چه محصور شدیم
یه روز که دوستانش داشتن توی نی زارها دنبال پیکر شهدا میگشتن ، مشاهده میکنن که یه جمجمه روی یکی از نی ها هست ،
یعنی نی رشد کرده و جمجمه رو باخودش بالا آورده ...!
متوجه میشن که حتما زیر نی باید پیکر یکی از شهدا باشه ،
وقتی پیکر رو پیدا می کنن توی وصیت نامه این شهید بزرگوار جمله ای نوشته بود و اون جمله این بود:
« دوست دارم مثل امام حسین(ع) سرم روی نی رود...»
تو هم به دلتنگی هایم اضافه میشوی...
مثل تمام دلتنگی هایم...
تو کمی با بقیه دلتنگی هایم متفاوتی...تورا میبینم از رسانه و ...
وقتی چهره ی نورانی تو آرامش به قلبم میدهد وقتی صلابت حرفهایت دلم را قرص
میکند کمی از نگرانی هایم کاسته میشود.
خیالم راحت است که امام مهدی بی یار نیست.سید علی میخواهد مقداد واباذر را
تداعی کند.گاهی بخاطر مظلومیتت اشک هایم ناخودآگاه پذیرایم میشود.
ولی وقتی موج جوانان عاشقکه سربند لبیک یا خامنه ای دارند و برای وصال با تو
به هر دری میزنند از تلویزیون میبینم به ذوق می آیم.
راه دیگری برای دیدارت نمی یابم.خوشحالم که با داشتن ستاره ای چون تو دلیلی
برایگم شدن راه ندارم.
دیدار روی ماهت یک فیض آسمانی ست.کمی بیشتر به تلویزیون بیاو نگذار همین
دلخوشی امبه خاک سپرده شود. آقای من عاشقانه دوستت دارم.
این دلنوشته ناچیز تقدیم به رهبرم سید علی
"رغبتــــم ســــوی بتان است ولیکـــن دو سه روز...
از پی مصلحتـــــی چنــــد مسلمــــان شده ام...!!!"
خوب ک به شعر بالا دقـــــــت میکنم...
میبینم این یه بیت خیلی وقتــــــــا...
شرح حال خودم و شایدم خیلی از دوستانه...!
دلبستگی های کوچیک و بزرگی که داریم
و تعلقات ما به دنیا...
همه و همه ما رو از اون هدفی که براش به این دنیا اومدیم دور میکنن...
دنیاگرایی و مصرف گرایی چیزایی که باعث شده آرمانهای ما تغییر کنه...
و با تغییر آرمانهامون سبک زندگی مون هم تغییر کرده...و....
کلا اون ی بیت خیلی حرفــــــا داره دیگ...
**شاید تکمیل شد...
یاد«پلاک»بخیر که شماره پرواز بود
یاد«چفیه»بخیر که علامت زهدو برآورنده بسیاری از نیازها
یاد«پوتین های»بخیر که مشکی بودند اما از پس خود ذره ای تیرگی وتاریکی برجای نگذاشتند
یاد«لباس های»بخیر که ازبس عزیز بودند خدا زمین را به رنگ آنها آفرید.
یاد«بی سیم»بخیر که رابط دلاور مردان وآسمان بود
یاد«مین»بخیر که سکوی پرواز بود
یاد«گلوله ها» بخیر که قاصد وصال بودند
یاد«سنگر»بخیر که مفصل ترین میهمانی اش وخلوص را بدون خرج های کلان ترتیب میداد.
کوتاهی کردیم ،فریب خوردیم
فراموش کردیم
امروز جمعه نیست ...
" آقای " من ...
قرار نیست که فقط غروبهای " پنجشنبه " تا غروب " جمعه "
سراغت را بگیریم ...
قرار نیست فقط " جمعه ها " انتظار " ظهورت " را بکشیم ...
آری ...
" شنبه " هم می شود از " دوریت " ناله سر داد ...
" یکشنبه " هم می شود " انتظارت " را کشید ...
" دوشنبه " هم می شود دنبال " گمشده " گشت ...
" سه شنبه " هم می شود با " آقا " درد دل کرد ...
" چهار شنبه " هم می شود به خاطر " آقا " گناه نکرد ...
یا بن الحسن
دوریت " درد " بی " درمان " است
ای " پسر فاطمه "
امروز " جمعه " نیست اما ... " دلم " برایت " تنگ " است
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ( عج )