شهیدی که هنوز نفس میکشد+ تصاویر
"سید نورخدا موسوی" یکی از جانبازان سرافراز نظام مقدس اسلامی است که در درگیری با اشرار در شرق کشور و گروهک تروریستی عبدالمالک ریگی به این درجه رفیع نائل آمده است.
سید نورخدا اکنون مدت 6 سال است که به طور 100 درصد جانباز است و در کما به سر می برد که به لطف بیکران خداوند و امام زمان(عج) نفس می کشد و شرح حال زندگی وی از زبان همسر وفادارش این گونه بیان می شود.
کبری حافظی، همسر سید نور خدا موسوی جانباز 100 درصد لرستانی اظهار کرد: آقا سید از هر نظر انسان ویژه ای بودند و ازدواج با ایشان یک سعادت برای من بود که حاصل این ازدواج مبارک و با سعادت برای ما دو فرزند به نام های سیده زهرا 13 ساله و سید محمد 11ساله است.
آقا سید توسط گروهک تروریستی ریگی از ناحیه سر جانباز شدند
وی با اشاره به زندگی خود و سید قبل از جانبازی ایشان افزود: من فرهنگی بودم و آقا سید جزء نیروهای انتظامی بود که بعد از اتمام دانشگاه افسری ایشان، مدتی ساکن تهران بودیم و بعد به خرم آباد آمدیم و پس از چند سال زندگی در خرم آباد به ایشان مأموریت داده شد که به زاهدان برود.
حافظی تصریح کرد: حدود 1 سال و 7 ماه در زاهدان زندگی کردیم و تقریبا اواخر مأموریت آقا سید بود که در عملیاتی که با گروهک تروریستی اشرار عبدالمالک ریگی ملعون انجام شد آقا سید به درجه رفیع جانبازی نائل شدند که در آن زمان سیده زهرا کلاس اول ابتدائی بود و پدرش هنوز کارنامه امتحانات او را ندیده بود که در 17 اسفند 87 آقا سید در این عملیات از ناحیه سر مجروح شدند و 4 نفر از بهترین دوستان خود را از دست دادند.
آقا سید اولین نفری بود که خبر شهادتش اعلام شد
همسر سید نورخدا بیان کرد: اولین نفری که در آن عملیات خبر شهادتش اعلام شده بود آقا سید بود که بعدا متوجه شده بودند که نبض ایشان هنوز کار می کند و پس از طی کردن یک مسیر 85 کیلومتری جاده خاکی با ماشین حمل سربازان، آقا سید را به بیمارستان انتقال داده بودند که بنا بر تعریف دوستان سید، برای باز کردن مسیر در داخل شهر و در خیابان ها دوستان سید تیر هوایی شلیک می کردند تا مردم راه را باز کنند و از داخل خیابان ها کنار بروند.
وی با اشاره به تأثیر دعاهای مردم برای سید اظهار کرد: در روزهای اول امیدی به زنده ماندن سید نبود که با دعای خیر مردم ایشان زنده ماندند و علائم حیاطی خود را به دست آوردند، که به عقیده من بعد از امام خمینی(ره) که در بستر بیماری مردم خیلی برایش دعا کردند، سید از معدود کسانی بود که مردم آن قدر برای سلامتی ایشان دعا می کردند.
دلیل زنده ماندن آقا سید این است تا افراد با دیدن ایشان از راه منحرف بازگردند
همسر سید نور خدا موسوی افزود: به عقیده من دلیل زنده ماندن آقا سید می تواند پس دادن درس خداشناسی باشد و یا این که بعضی افراد با دیدن آقا سید از راه منحرف، بازگردند و افرادی که نیز به راه مستقیم هستند در راهشان مستحکم بایستند.
حافظی گفت: اکنون آقا سید در منزل و در کنار ما زندگی می کند و ما با حضور او نفس می کشیم، مکان زندگی ما عمومی است و همه مردم از هر قشری برای دیدن آقا سید به منزل ما می آیند به طوری که ما در طول روز اصلا تنها نیستیم و فقط شب ها وقت خواب تنها می مانیم.
بعضی از جوانان هم نزد سید خطبه عقد خود را می خوانند
افرادی برای دیدن سید می آیند برای گرفتن حاجت و آبروی سید را واسطه قرار می دهند، بعضی از جوانان هم نزد سید خطبه عقد خود را می خوانند، برخی ها دسته گل خواستگاری خود را قبل از رفتن به مراسم نزد آقا سید می آورند، افراد دیگری هم هستند که برای عاقبت به خیری فرزندانشان نزد آقا سید دعا می کنند و مسئولان هم می گویند با آمدن کنار آقا سید در کارشان موفق تر هستند.
وی بیان کرد: زنده ماندن سید کار خدا و کار امام زمان بوده است زیرا آقا سید در آن روز مأموریت نداشته و جزء مأموران آن عملیات نبوده، به طوری که یک دفعه در این عملیات شرکت می کند.
دوستان آقا سید مرا سفیر لار می خوانند
حافظی گفت: دوستان آقا سید مرا سفیر لار می خوانند، زیرا منطقه ای که آقا سید مجروح شدند"لار" نام دارد و من خیلی به دنبال اتفاقات و خاطرات روز عملیات هستم و پرستاری کردن از سید تنها کار من نیست، یکی دیگر از کارهای من زنده نگه داشتن فرهنگ شهدا در جامعه است.
وی تصریح کرد: دوستان سید فقط جسمشان دور است روحشان کاملا در کنار سید است که به قول خودشان اگر یک روز کوچکترین مشکلی برای ما پیش بیاید آن ها نگران می شوند و تماس می گیرند و می گویند که ما نگران سید و بچه ها هستیم.
هروقت مشکلی برای ما پیش می آید، آقا سید به خواب خودم یا اقوام می آید
همسر سید نورخدا اظهار کرد: ایشان ارتباط کلامی با دنیا ندارد ولی دارای ارتباط روحی با دنیاست که هر وقت مشکلی برای ما پیش می آید به خواب خودم یا یکی از اقوام می آید و یک شب که فرزندانم هر دو تب کرده بودند و من مرتب آن ها را پاشویه می کردم که همان شب آقا سید به خواب یکی از اقوام آمده بودند و بعد از احوال پرسی گفته بود که حالم خوب است فقط پاهایم درد می کند که پاهایش همان فرزندانش بودند.
وی افزود: چند وقت پیش با آقا سید درد دل می کردم و از او خواستم که به خوابم بیاید و به من بگوید که آیا از من راضی است و می خواهد که مرا شفاعت کند!؟ که بعد از درد دل با سید خوابیدم ولی در خواب جوابی از سید نشنیدم اما صبح همان روز از طرف سازمان انجمن اسلامی دانش آموزان با من تماس گرفته شد و مرا برای مراسمی که برای بزرگداشت سید بود از من دعوت کردند من هم در این مراسم شرکت کردم که در آن جا زنی آمد و دستم را گرفت و گفت من شب گذشته خواب آقا سید را دیدم که من فکر کردم که این خانم پیام آور سید است تا پیامش را به من برساند.
مقام معظم رهبری از طریق نماینده ولی فقیه در لرستان جویای حال سید هستند
خانم حافظی با اشاره به پیگیری های مقام معظم رهبری و مسئولان لرستان درباره احوالات سید نورخدا تصریح کرد: مقام معظم رهبری و همه مسئولان لرستان جویای احوالات جانباز سید نورخدا هستند و مقام معظم رهبری همیشه به صورت تلفنی از طریق نماینده ولی فقیه در لرستان از حال ایشان با خبر می شوند.
همسر جانبازسید نور خدا موسوی اظهار کرد: به نظر من تنها خانواده ای که در دنیا هیچ مشکلی ندارد ما هستیم و این وضعیت آقا سید برای من یک سعادت است و از این بابت من شکرگذار خدا هستم و اصلا از شرایطم ناراضی نیستم و وقتی بین یک سری از افراد در جامعه محبوب و ویژه هستی نمی شود، اعتراض داشته باشی، البته بعضی اوقات فکر می کنم که این کفاره گناهانم است که در دنیا پس می دهم و خداوند می خواهد این گونه مرا ببخشد.
وی افزود: روز اولی که سیده زهرا پدرش را دید خیلی جیغ و داد می کرد اما من و خواهرم با زبان کودکانه به بچه ها توضیح دادیم که اگر سید برای همیشه از بین ما می رفت خوب بود یا الان که در کنار ما است و سعی کردیم که این مسأله را برای آن ها توضیح دهیم که سبب شد آن ها خیلی به سید عادت کردند و تا زمانی که سید آرامش دارد بچه ها هم آرام هستند و اگر خدای ناکرده سید تب کند حال بچه ها هم آشفته می شود.
محمد می گفت من همان دست حضرت آقا را بوسیدم که مانند پدر جان ندارد
خانم حافظی با اشاره به دیدار با مقام معظم رهبری بیان کرد: در مهر ماه 92 به دیدار مقام معظم رهبری رفتیم که این دیدار با پیگیری های مصرانه خودم از طریق نامه نگاری با دفتر ایشان و پیگیری های مسئولان انجام شد، که در این دیدار یک خاطره دارم که ما وقتی نزد آقا بودیم محمد خیلی دستان ایشان را بوسید و من زیاد متوجه نبودم که بعد از خداحافظی و آمدن ما محمد گفت مادر می دانی من کدام دست آقا را بیشتر بوسیدم؟ گفتم نه گفت، همان دستی که مانند دست پدرم جان ندارد و من در آن جا متوجه شدم که محمد در این مورد یک قدم از من جلوتر است.
مادر شهید صبوری از سید خواست در پیدا شدن فرزندش کمک کند
همسر جانباز سید نور خدا موسوی گفت: مادر شهیدان خرازی و صبوری هردو به منزل ما آمدند و از سید عیادت و با ایشان صحبت و درد دل کردند که مادر شهید صبوری از ایشان خواست که در پیدا کردن فرزندش کمک کند که خوشبختانه بعد از مدتی فرزندش را پیدا کرد و در مراسمی در تهران در روز رحلت ام البنین که ما دعوت شده بودیم مادر شهید صبوری هم بود که در آن جا در مورد سید صحبت کردند.