پرواز تاخدا
دیگر نمی خواهم زنده بمانم،
من محتاح نیست شدنم،
من محتاج تو هستم خدایا!
بگو ببارد باران..
کویر شوره زار قلبم سال هاست،
که سترون مانده است،
من دیگر طاقت دوری از باران را ندارم،
خدایا دوست دارم تنها بیایم،
دوست دارم گمنام گمنام بیایم،
دور از هر هویتی.
خدایا! اگر بگویی لیاقت نداری،
خواهم گفت: لیاقت کدام یک از الطاف تو را داشته ام؟
خدایا! دوست دارم سوختن را،
فنا شدن را،
از همه جا جاری شدن را،
به سوی کمال انقطاع روان شدن را...